حکایت
حکایت(2)
فرشته ی بی کار
روزی مردی خواب دید.دید که پیش فرشته هاست و به کار های آن ها نگاه می کنند.هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته های پرسید : شما چه کار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت:اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.مرد پرسید:شماها چه کار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت:اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.
مرد باز کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بی کار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بی کارید؟ فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: "خدایا شکر."